در اقتصاد بازار آزاد، قیمتها به صورت غیربرنامهریزی شده و از طریق مکانیزم بازار تعیین میگردد به نحویکه اگر عرضه یک کالا در بازار افزایش یابد، قیمت آن کاهش و در مقابل، اگر تقاضای یک کالا در بازار زیاد شود بهطوری که عرضه تغییری نکند، این عمل موجب افزایش قیمت آن کالا در بازار میشود. در واقع در چنین اقتصادی قیمتها واقعی هستند و میزان تقاضایی که برای یک کالای خاص وجود دارد و همچنین میزان عرضهای که متعاقب تولید آن کالا در بازار رخ میدهد، قیمت نهایی آن کالا را شکل خواهد داد. اما در اقتصاد برنامهریزی شده (یا اقتصاد کنترل شده/ اقتصاد متمرکز) قیمتها از سوی نهاد دولت تعیین میگردد و صِرف عرضه یا تقاضا و چه بسا حتی قیمت تمام شدة یک محصول، تأثیر چندانی در تعیین قیمت نهایی آن کالا نخواهد داشت و مصالح خواه اقتصادی و خواه سیاسی، اجتماعی و غیرهم است که از دیدگاه دولتمردان تعیین میکند که کالاها در بازار چه قیمتی داشته باشند. این کار چه از طریق تعیین مستقیم قیمتها و چه از طریق تعیین سقف قیمت برای کالاها در بازار مشخص میشود و در هر دو صورت تولیدکننده نقش مؤثری در تعیین قیمت نهایی ندارد.
در عالم علم اقتصاد البته یک اقتصاددان روسی از طریق محاسبات دقیق ریاضی روی کاغذ توانست اثبات کند که برنامهریزی متمرکز میتواند به همان نتیجه بازار آزاد برسد و اگرچه دستاورد او توانسته باشد چنین نظری را در حیطه نظر و تئوری به اثبات رسانده باشد اما در عمل به دو دلیل زیر بازار کنترل شده نمیتواند حاصلی مشابه بازار آزاد به همراه بیاورد:
1ـ افراد ارزشهای واقعی خود در خصوص اجناس، کالاها و خدمات را در ذهن خود دارند و از طریق روشهای تحقیق نظیر: پیمایش، مصاحبه و ...، نمیتوان به سودای دل آنها و محتوای اصلی ذهنشان دسترسی پیدا کرد، لذا اگرهم نتیجه یک عمل تحقیقاتی (همچون تحقیقات بازار، پیمایش، و .... ) درمورد خرید یک کالا / خدمت خاص و ... چیزی را بیان کند و قیمتی را اعلام کند، فیالواقع آن چیز با واقعیتی که در ذهن افراد وجود دارد کاملا متفاوت میباشد. در حالیکه در بازار آزاد «قیمت»ای که هرکس بابت یک محصول حاضر است بپردازد خود بهترین گواه مطلوبیت آن محصول در نزد وی است و به عبارت دیگر مجالی برای پنهانکاری وجود نخواهد داشت.
2ـ حتی اگر بر فرض محال بتوان ارزش واقعی یک محصول را در نزد خریداران و مصرفکنندگان پیدا کرد، در طرف عرضه، یافتن اطلاعات تولیدکنندگان عملاً ناممکن است زیرا به سبب تعدد بیشمار بنگاههای تولیدی و اطلاعات مرتبط با آنها و به علاوه به سبب مخفیکاری آنها خصوصاً در قبال مالیات و روش های خاص تولید، جمعآوری و دستهبندی و مدلسازی اطلاعات آنها اگر نگوییم محال ، طاقتفرسا و زمانبر و پرهزینه و در یک کلام: عملاً ناممکن است.
در بازار متمرکزاً- برنامهریزی شده، هرجا شاهد تشکیل «صف» در جامعه باشیم یه معنای این است که آن محصول (کالا/خدمت) به قیمت تعادلی بازار ارائه نشده و بلکه پایینتر از قیمت تعادلی قیمتگذاری شده است و لذا مصرفکنندگان برای اینکه بتوانند محصول مزبور را به دست آورند ناچار به صف ایستادهاند (زیرا مطلعاند که میزان نهایی عرضه، کمتر از تقاضای مردم است و اگر در صف نایستند آن محصول را از دست خواهند داد).
در ادامه تبیین تفاوتهای بازار آزاد و بازار دولتی، «هزینه» ها را می توان به دو نوع: 1ـ نقدی و 2ـ غیرنقدی تقسیمبندی کرد و اینگونه شرح داد: هزینه نقدی متناسب با بازار آزاد است مثلاً در شب عید، چون تقاضای مسافرت بالا میرود، در صورتیکه در طرف عرضه تغییر محسوسی انجام نمیشود لذا مکانیزم بازار به طور خودکار قیمت بلیط را افزایش میدهد و این باعث میشود که تنها افرادی که تمکن مالی تهیه بلیط دارند بتوانند از آن استفاده کنند. اما هزینه غیرنقدی مرتبط با بازار دولتی است یعنی فیالمثل بهجای اینکه قیمت بلیط را افزایش دهیم، مردم را ناگزیر به ایستادن در صف جهت تهیه بلیط کنیم یعنی هرکس هزینه بیشتری از حیث زمانی پرداخت کرد، بتواند بلیط را تهیه کند و بالتبع پارهای از مردم از گرفتن بلیط محروم میمانند.